سوادآموزي از نگاه اسلام



سال دولت و ملت، همدلی و همزبانی

سوادآموزي از نگاه اسلام

 

پیکار با سیاهی

ابراهیم اخوی

امروز، روز جهانی مبارزه با بی سوادی است؛ پدیده شومی که ریشه بسیاری از عقب ماندگی ها و کاستیهاست. پیکار با بی سوادی، یعنی اهدای بسته ای از نور به همه آنانی که از این نعمت بزرگ محروم اند. مبارزه با این عفریت کهن، سرآغازی است بر همه تعالی ها و تکامل ها. وجود چنین روزهایی در برگ های تقویم جهانیان، تذکری است بر یک وظیفه سترگ و تأملی بر چگونگی چیرگی بر دیو سیاه نادانی. بی سوادی، تاریکی است و دانایی روشنایی. و مبارزه با بی سوادی، یعنی افروختن چراغی تابناک در دل هر مرد و زن دور مانده از دانش. نبرد با جهل و نادانی بسان وزش نسیمی خنک بر چهره تفتیده همه آنانی است که برهوت سوزان و پر خطر بی سوادی را سپری کرده اند.

سوادآموزی از نگاه اسلام

اسلام، دینی است که با امر به خواندن اعلام وجود کرد و در نخستین گوهرهای آسمانی اش پس از توحید، از تعلیم و قلم سخن به میان آورد.[16] آخرین هدیه مانای پروردگار برای زمینیان نیز یک کتاب است. اسلام، پرچم دار مبارزه با بی سوادی است و از بزرگ ترین حامیان دانش اندوزی؛ تا آنجا که پیامبر اسلام(ص) در نخستین اقدامات خود پس از اولین پیکار نظامی با مشرکان، آموزش خواندن و نوشتن به ده کودک مسلمان را بهای آزادی اسیران باسواد اعلام می کند و با این دستور، در عمل، پرچم دار مبارزه با بی سوادی می شود.[17] آموزه های اسلام، سراسر دعوت به تحصیل علم و دانش پژوهی است و پاداش های معنوی در نظر گرفته شده برای پویندگان علم، بسیار والاست. از نگاه قرآن، دانش مایه سروری[18] و یکی از شرایط رهبری و پیشوایی دیگران است.[19] قرآن از مأمور و مکلف شدن عده ای برای تحصیل علم و دانش سخن می گوید و آن را مقدمه ای برای هدایت یابی دیگران می داند.[20] از نگاه قرآن، دانایی زمینه همراهی با حقیقت را فراهم می کند و دانایان مخاطبان حقیقی قرآنند[21] که در پرتو دانش، بیدارند و در اندیشه بیدارسازی غافلان و خفتگان در وادی تاریک جهالت.[22]

دو نکته قرآنی درباره سوادآموزی

1. سرزنش جاهل

مسعدة بن زیاد می گوید از امام صادق(ع) شنیدم که فرمود:

«خدای تعالی روز قیامت به یک یک بندگان خود می فرماید: بنده من! بگو ببینم در دنیا عالم بودی یا جاهل؟ اگر بگوید عالم بودم، می پرسد پس چرا به علم خود عمل نکردی، و اگر بگوید جاهل بودم می فرماید، چرا علم نیاموختی تا بدان عمل کنی؟ با همین حجت او را مجاب می کند و حجت بالغه خداوند بر بندگان این است».[23]

2. دانشگاه اسلام فارغ التحصیل ندارد!

اسلام، دین دانش آموزی و یادگیری است؛ از بدو تولد تا آخرین فرصت باقی مانده. دانشگاه اسلام، فارغ التحصیل ندارد، بلکه دانشجویان آن همیشه و همه جا در حال ادامه تحصیل اند. آموزه قرآنی برای همگان این است: «پروردگارا! علم مرا زیاد کن». (طه: 114)

جایی که پیامبر با آن علم سرشار و روح مملو از آگاهی مأمور باشد که تا پایان عمر از خدا افزایش علم بطلبد، وظیفه دیگران روشن است.

در حقیقت، علم از نظر اسلام هیچ حد و مرزی نمی شناسد. افزون طلبی در بسیاری از امور مذموم است ولی در علم پسندیده است. افراط بد است، ولی افراط در علم معنی ندارد. علم، مرزِ مکانی ندارد؛ تا چین و ثریا نیز باید در طلبش دوید. مرزِ زمانی ندارد؛ از گاهواره تا گور ادامه دارد. از نظر معلم، مرز نمی شناسد. چرا که حکمت، گمشده مؤمن است. نزد هر کس بیابد آن را می گیرد و اگر گوهری از دهان ناپاکی بیفتد آن را برمی دارد. مرز از نظر میزان تلاش و کوشش نیز ندارد، به اعماق دریاها فرو می رود و کسب دانش می کند و حتی در راه کسب آن جان عزیزش را می دهد. یک مسلمان راستین هرگز تحصیل علمش پایان نمی پذیرد. همواره دانشجو است و طالب علم حتی اگر برترین استاد شود. در روایات متعددی با عبارات گوناگون آمده که پیامبر و امامان تا پایان جهان بر علم و دانش شان افزوده می شود. در روایات دیگری از پیامبر گرامی اسلام می خوانیم که فرمود: «آن روز که فرا رسد و علم و دانشی که مرا به خدا نزدیک کند بر علم من افزوده نشود، طلوع آفتاب آن روز بر من مبارک مباد!» باز در حدیث دیگری از پیامبر اکرم(ص) می خوانیم: «داناترینِ مردم کسی است که دانش مردم را بر دانش خود بیفزاید. گران بهاترینِ مردم کسی است که از همه داناتر باشد و کم بهاترین مردم کسی است که دانشش از همه کم تر باشد».[24]


گفتار مجری

ملامهدی نراقی، نویسنده کتاب ارزشمند جامع السعادات در علم اخلاق اسلامی، درباره فضیلت دانش پژوهی و تحصیل علم می نویسد: «شک نیست که علم، برترین فضایل و کمالات و شریف ترین صفات جمال است؛ بلکه بالاترین صفات ربوبی و جمیل ترین نشانه های الوهیت است. علم است که انسان را به جوار آفریدگار و پروردگار جهان می رساند و به افق فرشتگان مقرب وارد می کند، و به سرای جاوید و فناناپذیر و به جایگاه کرامت پایدار و همیشگی نائل می سازد. و بر این مطلب عقل و برهان و همه صاحبان ادیان متفقند که: سعادت ابدی و قرب به خدای سبحان بدون آن میسّر نیست، و چه چیز برتر از وسیله دست یافتن انسان به آنهاست.

دیگر از فواید علم در دنیا عزت و اعتبار نزد نیکان و بدان، و نیز نفوذ و تأثیر حکم بر صاحبان اقتدار در جامعه است؛ زیرا طبیعت مردم از خاص و عام بر بزرگ داشت اهل علم و نگاه داشت حرمت آنان و واجب شمردن اطاعت ایشان است. بلکه حیوانات هم، از چهارپایان و درندگان، مطیع و مسخر انسانند؛ زیرا که قوه ادراک و عقل و تمییز به او اختصاص دارد. و اگر یکایک مردم را مورد بررسی قرار دهی هیچ کسی را دارای برتری و فزونی در جاه یا مال یا غیر اینها نخواهی یافت مگر اینکه این برتری و فزونی به قوه تمییز و ادراک به دست آمده است اگر چه از راه مکر و حیله باشد. آیات و اخبار زیادی هم دلالت بر شرافت علم دارند».[25]

سوادآموزی نخستین گام در توسعه فردی و اجتماعی

یکی از دشواری های اساسی در کشورهای در حال توسعه، مسئله بی سوادی است. در کشورهای توسعه یافته میزان بی سوادی در میان افراد بالاتر از 13 سال بین 3 تا 4 درصد است؛ در حالی که این رقم در مورد کشورهای در حال توسعه از مرز 50 درصد نیز بالاتر می رود. در برخی از کشورها از 80 درصد هم فراتر رفته است. ضعف آموزش و پرورش در درجه اول، ناشی از عدم کفایت تعداد معلمین مدارس و کمبود وسایل و امکانات آموزشی است. روشن است که مشکلات در کشورهایی که در آنها جمعیت ها به زبان ها و لهجه های متفاوت گفت وگو می کنند، شدیدتر است. پایین بودن میزان تعلیم عمومی، نتایج اسفباری در زمینه های مختلف فنی، اداری، اجتماعی، اقتصادی به بار آورده است؛ به طوری که در این زمینه ها به میزان ناچیزی متخصص در این کشورها وجود دارد. در کشورهای جهان سوم آموزش به طور ناهماهنگی در میان مردم انتشار یافته است. عوامل جنسیت، شهرنشینی و وضع اقتصادی در سوادآموزی دخالت دارد. به علاوه، مهم تر از همه مسئله فرار مغزها را باید از زمره مسائل کشورهای جهان سوم دانست.

یکی دیگر از دشواری های ممالک جهان سوم در اشاعه دانش، افت تحصیل است، بدین معنی که تعداد زیادی از کودکان و نوجوانان مدت زیادی از سال را در شهرها و روستاها به کار اشتغال دارند و نمی توانند عملاً از امکانات آموزشی بهره مند شوند؛ زیرا اکثر خانواده ها به درآمد فرزندان محتاج اند. نتیجه اینکه مطالب و مواردی که در این مدارس تدریس و یا آموخته می شود، با نیازهای توسعه این کشورها بی ارتباط است.

در دنیای امروز بی سوادی مترادف با اتلاف منابع و نیروی انسانی است. به موازات پیشرفت علوم و فن آوری، تربیت و به کارگیری درست نیروها در کامیابی برنامه های توسعه اقتصادی و اجتماعی مفید و لازم است. آموزش و به کارگیری، از میان بردن جهل، باعث کارآفرینی و انگیزه حضور و مشارکت در عرصه های سیاسی و اجتماعی می گردد و مدیریت آموزشی با همکاری سازمان های مختلف باعث ایجاد سازمان های محلی می شود. ابتدا سوادآموزی و مبارزه با بی سوادی توسط دستگاه هایی چون آموزش و پرورش، جهادسازندگی، جامعه روحانیت، جهاد دانشگاهی و نهضت سوادآموزی به صورت شورایی اداره می شد که هم اکنون زیر نظر سازمان آموزش و پرورش و به صورت یک واحد جدا به کار خود ادامه می دهد.[26]

نقش سواد در توسعه سطح زندگی روستاییان

بالا بردن میزان آگاهی و سطح دانش در بین روستاییان، زمینه را برای فکر کردن آنها به مسائل توسعه و پیشرفت در بعدهای گوناگون و به کارگیری فن آوری های روز فراهم می کند. همچنین باعث ایجاد خلاقیت و ابتکار و ارائه طرح های نو از طرف خودشان می شود. بالابردن سطح سواد عمومی و تقویت آموزش تخصصی در حوزه های فنی و حرفه ای باعث زمینه های کارآفرینی و مانع مهاجرت بی رویه به شهر می شود و از مشکلاتی که در حاشیه نشینی شهری نیز ممکن است بروز کند، جلوگیری می کند. سوادآموزی نیز باید مانند هر طرح دیگری جنبه های سیاسی، اقتصادی، اجتماعی و محیطی را در نظر بگیرد.

سوادآموزی با بالابردن آگاهی افراد، باعث مشارکت سیاسی مردم می گردد و سبب ایجاد روحیه جمعی، وحدت و انسجام ملی می شود. طرح های اقتصادی نیز باید با آموزش مهارت های آن همراه باشد تا به نتیجه مفید برسد. برای مثال اجرای طرح معادن زغال سنگ در یکی از روستاها اگر چه از نظر اشتغال زایی و کسب درآمد می تواند مفید باشد، اما ناآگاهی از اصول ایمنی و چگونگی بهره برداری مفید، نه تنها باعث تخریب محیط زیست می شود، بلکه جان روستاییان مشغول به حفر معدن در زمین هایشان را نیز به خطر می اندازد. آموزش و پرورش و بهداشت، با ارائه خدمات اجتماعی و آگاهی از حقوق و مزایای اجتماعی برای از میان بردن نابرابری و تأمین عدالت اجتماعی و همچنین آگاهی از محیط زیست و چگونگی بهره وری از منابع طبیعی و حفظ محیط زیست، زمینه لازم برای زندگی سالم را فراهم می کند. از آنجا که سوادآموزان روستایی در منطقه جغرافیایی کوچکی قرار دارند و با هم در ارتباط هستند و تجاربی که بزرگ سالان دارند باعث همکاری بیشتر می شود، ساختار آموزشی نیز باید با فرهنگ سنتی منطقه تناسب داشته باشد و با آن عجین شود نه اینکه با جانشینی فرهنگ نامناسب، باعث از خود بیگانگی سوادآموزان شود.

بی سوادی در کشورهای جهان سوم

وجود بی سوادی در کشورهای جهان سوم به سبب ناهماهنگی در برنامه ریزی طرح های آموزشی است. اگر توسعه آموزش در همه مکان ها و در همه زمان ها هماهنگ می بود، در سایر عرصه های اجتماعی، اقتصادی و فرهنگی نیز توسعه با روند بهتری رشد می نمود. بی سوادی باعث ناآگاهی و رکود ذهنی می شود و می تواند عاملی برای برهم زدن نظم اجتماعی گردد. افزایش جمعیت و فاصله نگرش بین گروه های سنی و نوع دیدگاه ها باعث ایجاد مشکلات مختلف فرهنگی می شود که این ناهماهنگی می تواند بی هویتی فرهنگی را در پی داشته باشد. دانش بزرگ ترین ثروتی است که بشر می تواند تولید کند. پس نباید از آن غافل شد و باید امکان استفاده از آن را به همگان داد.

از بعد فرهنگی هم باید ارزش های نادرست را با جانشین کردن ارزش های صحیح و عملیاتی کردن آنها ریشه کن کرد. افزایش سطح سواد و علم آموزی، باعث ایجاد دیدگاه های نو، بالا رفتن سطح توقعات و انتظارات و شکل گیری ارزش های جدید در زندگی می شود. آموزش سواد، باعث تغییر نوع زندگی می شود و با آگاهی از جوامع پیرامون، سنت ها و آداب و رسوم هم در زندگی شکل دیگری به خود می گیرد. همکاری سازمان آموزش و پرورش و سایر سازمان ها می تواند در ارائه امکانات مالی و آموزش کاربردی، در توسعه همه جانبه و زیربنایی جامعه مفید واقع شود. منظور از آموزش سواد به بزرگ سالان، سواد فن آوری، فرهنگی و اطلاعاتی است.[27]

پس از انقلاب

پس از پیروزی انقلاب اسلامی، بنیان گذار کبیر انقلاب اسلامی با درک عمیق از مشکلاتی که بر اثر بی سوادی مردم در جامعه بروز و ظهور می یابد، طی فرمانی موضوع تشکیل بسیج سوادآموزی را صادر نمودند. در هفتم دی ماه سال 1358 سازمان نهضت سوادآموزی با هدف با سواد کردن خیل عظیم بی سوادان کشور تشکیل شد. حضرت امام(ره) به منظور تقویت برنامه های سوادآموزی نماینده ای از طرف خود در این سازمان منصوب نمود.

در سال 1363 دولت با هدف تقویت و توسعه برنامه های مبارزه با بی سوادی در کشور، اساسنامه سازمان را به تصویب مجلس رساند که در آن وظیفه اصلی نهضت، آموزش بزرگ سالان در حد خواندن و نوشتن و آموختن حساب با استفاده از ابزارهای هنری و تشویق و ترغیب بی سوادان و کم سوادان در یادگیری بیشتر جمعیت بی سواد کشور تعیین شد.[28]

دست آوردها

1. کاهش قدرمطلق تعداد بی سوادان از 2/14 میلیون نفر(5/52 درصد از جمعیت 6 سال به بالا) در سال 1355 هجری شمسی به 8/9 میلیون نفر (4/15 درصد از جمعیت 6 سال به بالا) در سال 1385.

2. کاهش اختلاف درصد باسوادی زنان و مردان از 5/23 درصد سال 55 به 8 درصد در سال 1385، در این خصوص شایان ذکر است که از مجموع شرکت کنندگان در فعالیت های سوادآموزی در فاصله سال های 1379 لغایت 1385 به میزان 6/83 درصد را زنان تشکیل داده اند.

3. کاهش اختلاف درصد باسوادی در مناطق شهری و روستایی از 35 درصد سال 1355 به حدود 13 درصد در سال 1385.[29]

عوامل مؤثر در سوادآموزی در ایران

چند عامل در سوادآموزی ایرانیان پس از انقلاب تأثیر بسزایی داشته است: «حمایت بنیان گذار جمهوری اسلامی و مقام معظم رهبری؛ حمایت دولت به نحوی که همه هزینه های سوادآموزی در ایران از طریق دولت تأمین می شود؛ پایگاه مردمی نهضت سوادآموزی ؛ وجود عزم و اراده ملی.

در چشم انداز بیست ساله جمهوری اسلامی ایران، برنامه توسعه ملی و سند آموزش برای همه با انتخاب دانایی به عنوان مبنای اصلی پیشرفت جامعه، جایگاه ویژه ای به امر آموزش و پرورش اختصاص یافته است. بر اساس قانون اساسی چشم انداز بیست ساله و برنامه چهارم توسعه و چارچوب عمل داکار سند ملی آموزش برای همه تدوین شده است که یکی از اهداف آن افزایش میزان باسوادی در جمعیت گروه سنی 15 سال به بالاتر و 24 ـ 15 ساله و ارتقا کیفیت آموزشی مورد توجه بوده و به عنوان یکی از اولویت های نظام آموزشی کشور در نظر گرفته شده است. در همین زمینه جهت گیری های اساسی توسعه سوادآموزی کشور به شرح ذیل تدوین شده است:

با سوادآموزی کامل کلیه گروه های سنی و با اولویت گروه های سنی فعال جامعه، ارتقای سطح دانش و تحصیل سوادآموختگان به بخش غیردولتی و خصوصی، گسترش فعالیت های سوادآموزی به آموزش چند رسانه ای نیمه حضوری و غیرحضوری و بهبود و اصلاح نظام آموزشی سوادآموزی.[30]

سوادآموزی؛ عزم ملی و بسیج همگانی

در فاصله زمانی صدور فرمان بنیان گذار جمهوری اسلامی ایران (7 دی ماه 1358) تا انتخاب نماینده خود در سازمان نهضت سوادآموزی (سال 1361)، حرکت سوادآموزی و مبارزه با بی سوادی، توسط دستگاه های ذی ربط (آموزش و پرورش، جهادسازندگی، جامعه روحانیت، جهاد دانشگاهی و نهضت سوادآموزی) و به صورت شورایی اداره می شد و با توجه به فضای انقلابی جامعه، با همکاری تمامی نهادهای مردمی (از قبیل مساجد، کمیته های انقلاب، بسیج مستضعفین، کانون های فرهنگی، انجمن های اسلامی، نیروهای مسلح، کارخانجات، کارگاه ها، اصناف و...) به صورت خودجوش و گسترده، با همکاری آموزش و پرورش، برای یاد دادن و تشکیل کلاس های سوادآموزی در تمامی فضاهایی که امکان تشکیل کلاس در آنها وجود داشت، اقدام به آموزش بی سوادان کردند. اوج گرفتن حرکت فزاینده سوادآموزی و مبارزه با بی سوادی در کشور، بعد از صدور فرمان امام(ره) مرهون زحمات بی شائبه مسئولین اولیه نظام به ویژه اعضای شورای انقلاب است که از آن میان می توان شهیدان مطهری، بهشتی، باهنر، رجایی و نمایندگان ولیّ فقیه در اکثر استان های کشور (از قبیل شهیدان صدوقی (یزد)، مدنی (تبریز)، اشرفی اصفهانی (کرمانشاه)، دستغیب (شیراز) و...) را نام برد. به ویژه باید از شهیدان رجایی و باهنر به عنوان نخستین بانیان تشکیل نهضت سوادآموزی یاد کرد، که جان خویش را هم بر سر راه تعلیم و تربیت جامعه در طبق اخلاص به خدای خویش تسلیم کردند.

علاوه بر موارد فوق نباید از خدمات صادقانه دست اندرکاران اجرایی امر سوادآموزی و مبارزه با بی سوادی، که از اولین روز صدور فرمان امام(ره) و در راه ارتقای سطح فرهنگ عمومی جامعه قدم برداشتند و حتی جان خویش را بر سر این کار گذاشتند، غافل شویم؛ آنانی که در بدترین شرایط از لحاظ امنیتی و نبود امکانات و ابزار مورد نیاز این رسالت بزرگ، با کم ترین چشم داشتی، به اقصی نقاط صعب العبور و روستاهای کشور مهاجرت کردند، تا مبلّغ و رساننده پیام امام(ره) به محرومین و مستضعفین جامعه باشند. آموزش یارانی که در جبهه های نبرد علیه دشمن، پای بند میثاق بزرگ شان با امام عزیز بودند تا جان خویش را فدا کردند و حتی در خط مقدم جبهه ها، دست از مبارزه فرهنگی و مبارزه با بی سوادی برنداشتند. مسئولین و مدیران لایقی که تمامی همّ و غمّ خویش را صرف اعتلای امر سوادآموزی کشور نمودند و چه آنانی که تحمل همه گونه سختی را بر خود هموار نمودند و با ادامه خدمت خالصانه خویش، مسئولیت ادای تکلیف الهی و قانونی خود را در راه تحقق فرمان خدا، پیامبر اکرم(ص)، ائمه طاهرین(ع) و امام راحل(ره)، همچنان تا مرز نتیجه مطلوب استمرار می بخشند و ادامه می دهند.[31]


چراغ راه

سواد آموزی از نگاه امام خمینی(ره)

از جمله حوایج اولیه برای هر ملت که در ردیف بهداشت و مسکن بلکه مهم تر از آنهاست، آموزش برای همگان است. متأسفانه کشور ما وارث ملتی است که از این نعمت بزرگ در رژیم سابق محروم و اکثر افراد کشور ما از نوشتن و خواندن برخوردار نیستند، چه رسد به آموزش عالی.

مایه بسی خجالت است که در کشوری که مهد علم و ادب بوده و در سایه اسلام زندگی می کند که طلب علم را فریضه دانسته است، از نوشتن و خواندن محروم باشد.

ما باید در برنامه دراز مدت، فرهنگ وابسته کشورمان را به فرهنگ مستقل و خودکفا تبدیل کنیم و اکنون بدون از دست دادن وقت و بدون تشریفات خسته کننده برای مبارزه با بی سوادی به طور ضربتی و بسیج عمومی قیام کنیم تا ان شاءالله در آینده نزدیک هر کس نوشتن و خواندن ابتدایی را آموخته باشد. برای این امر لازم است تمام بی سوادان برای یادگیری و تمام خواهران و برادران باسواد برای یاد دادن به پاخیزند.

برادران و خواهران ایمانی! برای رفع این نقیصه دردآور بسیج شوید و ریشه این نقص را از بن برکنید.

تعلیم و تعلم عبادتی است که خداوند تبارک و تعالی ما را به آن دعوت فرموده است. ائمه جماعات شهرستان ها و روستاها مردم را دعوت نمایند و در مساجد و تکایا باسوادان نوشتن و خواندن را به خواهران و برادران خود یاد دهند و منتظر اقدامات دولت نباشند و در منازل شخصی اعضای باسواد خانواده، اعضای بی سواد را تعلیم کنند و بی سوادان از این امر سرپیچی نکنند.

من از ملت عزیز امید دارم که با همت والای خود بدون فوت وقت، ایران را به صورت مدرسه ای درآورند و در هر شب و روز و در اوقات بیکاری یکی دو ساعت را صرف این عمل شریف نمایند. به پاخیزید که خداوند متعال با شماست.[32] امام حدود یک ماه قبل از پیروزی انقلاب در تاریخ 21/10/1357 فرمود: «ما مبارزه با بی سوادی را به نحو احسن اجرا خواهیم کرد».[33] ایشان ده روز بعد از فرمان نهضت سوادآموزی فرمود: «در رژیم سابق که همه اش حرف بود یکی هم راجع به بی سوادی و اینها؛ وقتی رفتند معلوم شد که مبارزه ای نکردند، بله آن کاری که کردند این است که باسوادی را نگذاشتند ترقی بکند نه بی سوادها را سواددار کردند».[34]

امام در حکم انتصاب نماینده خود در نهضت سوادآموزی فرمود: «بدیهی است که کمک و مساعدت دست اندرکاران امر نهضت و وزارت آموزش و پرورش و استفاده از تمامی امکانات موجود، پیروزی شما را بر عفریت بی سوادی که یکی از میراث های شوم نظام طاغوتی است، سریع تر می نماید».[35]

سوادآموزی در کلام رهبری

برادران و خواهرانی که در نهضت سوادآموزی مشغول تلاش و خدمت ارزنده خود هستند، حقیقتاً کار بسیار بزرگ و فریضه فوتی و فوری و کاملاً حایز اهمیتی انجام می دهند. امیدواریم که ان شاءالله موفق باشند.[36]

«تعلیم نقش انبیاست ـ «یُعَلِّمُهُمُ الْکِتَابَ وَالْحِکْمَةَ» ـ بلکه نقش خود وجود مقدس باری تعالی است ـ «عَلَّمَ الْاِنْسان ما لَمْ یَعْلَمْ» ـ و در مرتبه نازل تر، افراد بشر هستند که به یکدیگر تعلیم می دهند: یکی معلم است، یکی متعلم است».[37]

شما و هر کس در هر نقطه ای کارش این باشد که به مردم چیزی یاد بدهد، حقیقت باارزشی را برای آنها روشن کند یا معرفتی بر معرفت های مردم بیفزاید، او دارای همین شأن معلمی است؛ این خیلی محترم و معتبر و ارزشمند است.[38]

دشمن سه هدف عقب ماندگی علمی، عقب ماندگی اقتصادی و شکستن یک پارچگی ملی را به جد تعقیب می کند... در دو بخش از این سه هدف، یکی از آماج های مهم معلمین اند؛ هم در بخش پیشرفت علمی، هم در بخش وحدت اجتماعی.[39]

هر چه علم پیشرفت کند، پایه های ایمان دینی مستحکم تر خواهد شد. آن روزی که شما به یک ذره خاک یا ذره سنگ به صورت یک جسم بسیط نگاه می کنید و می گویید خدا این را خلق کرده، یک نوع ایمان دارید؛ اما آن وقتی که تمام مولکول ها و تمام ذرات و عناصر اتمی موجود در این جسم را مشاهده کردید ـ نظم آن را، تأثیرات آن را، حرکت آن را، مهندسی پیچیده آن را، خواص آن را ـ و گفتید خدا خالق این است، معرفت و ایمان شما نوع دیگری خواهد بود.[40]

علم برای امروز و فردای ما حیاتی است. ما هر کار دیگری بکنیم، اگر در علم تهی دست باشیم، آن کارها، کارهای عقیم و بی عاقبتی خواهد بود.[41]

هر کجای دنیا که علمی وجود دارد و می توان از آن استفاده کرد و برای رفتن ما محذوری وجود ندارد، باید رفت و علم را برای ملت و کشوری که متعلق به آن هستیم، به دست آورد.[42]

یک ملت با اقتدار علمی است که می تواند سخن خود را به گوش همه افراد دنیا برساند؛ با اقتدار علمی است که می تواند سیاست برتر و دست والا را در دنیای سیاسی حایز شود. اقتصاد هم به دنبال اینها به دست می آید؛ پول تابع توانایی است. امروز این طوری است؛ علم را می شود به پول تبدیل کرد و از لحاظ اقتصادی هم قوی شد. این جایگاه علم است.[43]

ما امروز در کشورمان به پیشرفت علم نیاز داریم. امروز اگر برای علم سرمایه گذاری و مجاهدت نکنیم، فردای ما فردای تاریکی خواهد بود.[44]

هر چه می توانید علم بیاموزید.[45]

نگاه اسلام به انسان، به علم، به زندگی بشر، به عالم طبیعت و به عالم وجود، نگاهی است که معرفت نوینی را در اختیار انسان می گذارد. این نگاه زیربنا و قاعده و مبنای تحقیقات علمی در غرب نبوده... . در جهان بینی ما، علم از دل دین می جوشد و بهترین مشوق علم، دین است. دینی که ما می شناسیم، جهان بینی دینی ای که ما از قرآن می گیریم، تصویری که ما از آفرینش و از انسان و از ماوراءالطبیعه و از توحید و از مشیت الهی و از تقدیر و قضا و قدر داریم، با علم سازگار است؛ لذا تولیدکننده و تشویق کننده علم است.[46]

علم را اسلام قداست بخشیده، علم یک امر مقدس است؛ دنبال علم رفتن دارای قداست است... «العلم نور»؛ نور بودن علم باید مورد نظر باشد.[47]

یکی از موضوع هایی که نمی گذارند کشورهای زیر سلطه رشد کنند و به شدت مانع آن می شوند، مسئله علم است؛ چون می دانند علم ابزار قدرت است. خود غربی ها با علم به قدرت رسیدند.[48]


نکته های لطیف

سوادآموزی و دانایی در ضرب المثل های فارسی

اندک دان، بسیارگوست!

ثمر علم ای پسر عمل است

ورنه تحصیل علم دردسر است

جور استاد به ز مهر پدر.

دانا داند و پرسد، نادان نداند و نپرسد!

دانایی توانایی است.

دانستن را کار بستن باید.

دشمن دانا که غم جان بود

بهتر از آن دوست که نادان بود

دشمن دانا بلندت می کند

بر زمینت می زند نادانِ دوست

ظلمتی مانند نادانی نیست.

علمِ بی عمل همچون درخت بی ثمر است.

علمِ سطحی یک سره قیل است و قال.

نادان را به از خاموشی نیست.

یا سخن دانسته گو ای مرد نادان! یا خموش!

عالم ناپرهیزکار، کوری است مشعله دار!


آورده اند که ...

یک داستان، یک حقیقت

خانم بورگیلد داهل می نویسد: «در آغاز زندگی فقط یک چشم داشتم که آن هم بر اثر زخم ها طوری پوشیده شده بود که فقط یک روزنه کوچکی در سمت چپ آن بود. من مجبور بودم کتاب را کاملاً به روزنه چشم نزدیک کنم تا آنجا که مژه هایم به صفحه کتاب می خورد و تا حد ممکن اعصاب چشمم را با فشار به طرف چپ می چرخاندم تا به سختی ببینم».

خانم داهل در این شرایط سخت از آه و ناله و افسوس خودداری می کرد و بین خود و دیگران تفاوتی احساس نمی کرد تا اینکه از همان کودکی خواندن و نوشتن را در خانه یاد گرفت. او با این زحمت و مشقت درس خواند و بر معلومات خود افزود و از دو کالج فارغ التحصیل شد. مدتی به شغل معلمی پرداخت و بعدها موفق به دریافت مدرک پروفسوری روزنامه نگاری شد و سال ها در دانشگاه به تدریس پرداخت. پنجاه و دو سال از عمرش گذشته بود که معجزه شگفت انگیزی رخ داد و طی یک عمل جراحی قدرت بینایی او چهل برابر افزایش یافت.

یکی از آثار خانم داهل، کتاب من دلم می خواهد ببینم است که گفته اند خواندن آن بر همه لازم است. خانم داهل که در سخت ترین شرایط به سوادآموزی پرداخته بود، کتاب ارزشمندش را با این جمله به پایان می رساند: «خدایا! ای خدای بزرگ! به خاطر زیبایی ها و توانایی هایی که به من ارزانی داشته ای، از تو بسیار سپاس گزاری می کنم».[49]

[1]. بحارالانوار، ج 1، ص 164.

 

[2]. همان.

[3]. همان، ص 172.

[4]. همان، ص 173.

[5]. همان، ص 177.

[6]. همان، ص 184.

[7]. همان، ص 165.

[8]. همان، ص 172.

[9]. همان، ص 175.

[10]. همان، ص 180.

[11]. همان، ص 183.

[12]. همان.

[13]. همان، ص 195.

[14]. همان، ص 183.

[15]. همان، ص 185.

[16]. آیات اول تا پنجم سوره علق.

[17]. جعفر سبحانی، فرازهایی از تاریخ پیامبر اسلام، تهران، دفتر نشر فرهنگ اسلامی، 1371، چ 1، ص 247.

[18]. «وَ لَقَدْ آتَیْنَا دَاوُدَ وَ سُلَیْمَانَ عِلْمًا وَ قَالا الْحَمْدُلِلَّهِ الَّذِی فَضَّلَنَا عَلَی کَثِیرٍ مِنْ عِبَادِهِ الْمُؤْمِنِینَ». (نمل: 15)

[19]. «وَ زَادَهُ بَسْطَةً فِی الْعِلْمِ». (بقره: 247)

[20]. «وَ مَا کَانَ الْمُؤْمِنُونَ لِیَنْفِرُوا کَافَّةً فَلَوْلا نَفَرَ مِنْ کُلِّ فِرْقَةٍ مِنْهُمْ طَائِفَةٌ لِیَتَفَقَّهُوا فِی الدِّینِ وَ لِیُنْذِرُوا قَوْمَهُمْ إِذَا رَجَعُوا إِلَیْهِمْ لَعَلَّهُمْ یَحْذَرُونَ». (توبه: 122)

[21]. «کَذَلِکَ نُفَصِّلُ الآیَاتِ لِقَوْمٍ یَعْلَمُونَ». (اعراف: 32)

[22]. «وَ قَالَ الَّذِینَ أُوتُوا الْعِلْمَ وَیْلَکُمْ ثَوَابُ اللَّهِ خَیْرٌ لِمَنْ آمَنَ وَ عَمِلَ صَالِحًا». (قصص: 8)

[23]. سید محمدباقر موسوی همدانی، ترجمه تفسیر المیزان، قم، دفتر انتشارات اسلامی جامعه مدرسین حوزه علمیه قم، 1374، چ 5، ج 7، ص 512.

[24]. بحارالانوار، ج 1، ص 164؛ به نقل از: محمد جواد نجفی خمینی، تفسیر آسان، تهران، انتشارات اسلامیه، ج 1، 1398 هـ . ق، چ 1، صص ـ 114.

[25]. مجتبوی، سید جلال الدین (مترجم)، علم اخلاق اسلامی، انتشارات حکمت، چ 4، ج 2، صص 151 ـ 155.

[26]. www.anthoroology1384.blogfa.om

[27]. گروهی از نویسندگان، گزارش عملکرد سازمان نهضت سوادآموزی در 20 سال اخیر، سازمان نهضت سوادآموزی، 1379؛ www.anthoroology1384.blogfa.om

[28]. www.imoiran.ir (سایت نهضت سوادآموزی ایران).

[29]. همان.

[30]. همان.

[31]. همان.

[32]. صحیفه نور، ج 11، ص 121. (برگرفته از: فرمان امام برای تشکیل نهضت سوادآموزی در 7 دی 1358)

[33]. همان، ج 4، ص 201.

[34]. همان، ج 11، ص 216.

[35]. همان، ج 16، ص 146.

[36]. سخنرانی در دیدار با روحانیون، مسئولان و گروهی از اقشار مختلف مردم شهرهای دامغان، رفسنجان، بندرگز، شهریار و زاهدان، مسئولان و کارکنان هواپیمایی جمهوری اسلامی، مسئولان و کارکنان سازمان حفاظت اطلاعات ارتش و مسئولان و مربیان نهضت سواد آموزی، در تاریخ 6/10/1368.

[37]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار معلمان، 12/2/1386.

[38]. همان.

[39]. همان.

[40]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار گروه کثیری از جوانان اردبیل، 5/5/1379.

[41]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار رؤسای دانشگاه ها، مؤسسات آموزش عالی و مراکز تحقیقاتی، 23/5/1385.

[42]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار جمعی از برگزیدگان المپیادهای جهانی و کشوری، 3/7/1381.

[43]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع)، 29/10/1384.

[44]. بیانات مقام معظم رهبری در جمع دانشجویان و اساتید دانشگاه امیرکبیر، 9/12/1379.

[45]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع)، 29/10/1384.

[46]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اساتید دانشگاه ها، 26/9/1383.

[47]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار اساتید و دانشجویان دانشگاه امام صادق(ع)، 29/10/1384.

[48]. بیانات مقام معظم رهبری در دیدار هیئت علمی و کارشناسان جهاد دانشگاهی، 1/4/1383.

[49]. احمد صادقی اردستانی، داستان کودکی مردان بزرگ، ص 90.

 


نظرات شما عزیزان:

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:






ن : شبنم سرچمی
ت : شنبه 17 / 4 / 1393


محمد بن حسن عسکری (عج) آخرین امام از امامان دوازده گانه شیعیان است. در ١۵ شعبان سال ٢۵۵ هـ.ق در سامرا به دنیا آمد و تنها فرزند امام حسن عسکری (ع)، یازدهمین امام شعیان ما است. مادر آن حضرت نرجس (نرگس) است که گفته اند از نوادگان قیصر روم بوده است. «مهدی» حُجَت، قائم منتظر، خلف صالح، بقیه الله، صاحب زمان، ولی عصر و امام عصر از لقبهای آن حضرت است.